عباسعباس، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

عباس نفس مامان

دلتنگی های مامانی

در آسمان ِ کبود ، دلم تو را حک کرد ز ره رسیدی و دل ، به کار خود شک کرد در این میان دل ِمن اسیر و حیران ماند فقط تمام ِ وقت ، دل ِتو را هک کرد ...
5 اسفند 1392

دلنوشته های مامانی برای کل پسرش

هدیه خدا مادر شدن ، عبوراز سخت ترین امتحان خداوند برای من بود.تواین مسیر گاهی ناشکری کردم وهر از گاه شکری .   خداوند ، کمکم کن که درادامه مسیر سربلند باشم.هم پیش تو وهم پیش زیباترین هدیه ای که به من بخشیدی ...
4 اسفند 1392

بدون عنوان

ترنم اشک دست های التماسم را فشرد رفت واحساس مرا با خود نبرد یاد تو هر شب صدایم می کند در حریم شب رهایم می کند تو سکوت مبهم آیینه ای در غم دیرینه ، در آیینه ای تو چه هستی؟ لطف بی پایان عشق یاور شب های بی پایان عشق من به پای عشق تو فانی شدم طرحی از اندوه و ویرانی شدم سردی رخسار زردم را ببین این گل پژمرده از غم را بچین ...
4 اسفند 1392